آسمان امشب چه بزمی داشتی ماهرویی ، عاشقی مهمان توست صد هزاران دل به حسرت در پی اش غافلی جانا تو گویی از دلش دل اسیر دلستانی بس بزرگ چشمایش جان فریب است و شگرف او کرشمه می کشد با صد فریب می شود در راه معشوقش شهید جان جانان بزم خوبابت بهشت یاسمین رو ،… بیشتر »
آرشیو برای: "بهمن 1397"
خورشید وسط آسمان تب کرده بود ، گر گرفته بود داشت می سوخت ، ناله می کرد صدایش تا به آسمان می رسید شیرمرد بیشه تقوا با گام های استوار قدم برمی داشت ، به سمت مقر حکومت حرکت می کرد ماهتاب از شرم حضور اوبه آسمان پناه برده بود رسيدگى به شكايات را شخصا… بیشتر »
یاس من بر من تو هستی تکیه گاه چهره ماهت چرا پنهان می کنی کن به من جانان من آخر نگاه مدتی دارم به سینه حسرتی تا کنم دمی من با تو صحبتی ای بهار من نرو از پیش من بعدتو دلدادگی شد کیش من رخصت ای بانو بهار خرمّم بهترین یارم ،انیس و همدمم بی وجود تو… بیشتر »
در کوچه باغ عشق دری بود سوزانده شد از جور و از کین در پشت در یک نسترن بود او را بچید و خنده سر داد گویی ندید سردار تنها یارش به پشت در فنا شد اسرار خود با محرمش گو چاه است جانا محرم راز بعد از غروب یاس زیبا ، دنیا کویر سرد و بی روحست خورشید غم… بیشتر »
آخرین نظرات