سفیرثانیه ها
سفیر ثانیه ها تا کجا چنین پر شور
روی و زنی بر دلم شرر هم سوز
درنگ من به این سرای وفا نبوده مگرساعتی
ندیده ام به جز از آن آشنا وفا زکسی
صدای پای قدمهای او مرا با خود برد
به آن دیار که ندارم به جز آن نام آشنا ثمری
وجود من زتو و غافل از تو ام ای عشق
مرا کرم نما آن نگاه بیکران خود ای عشق
چنان وجود تو باشد گلشن راز من مرا امید
بود به خدمت تو آسمان و هم زمین ای بهار دلم
آخرین نظرات