در کوچه باغ عشق دری بود سوزانده شد از جور و از کین در پشت در یک نسترن بود او را بچید و خنده سر داد گویی ندید سردار تنها یارش به پشت در فنا شد اسرار خود با محرمش گو چاه است جانا محرم راز بعد از غروب یاس زیبا ، دنیا کویر سرد و بی روحست خورشید غم… بیشتر »
آخرین نظرات