کوچه باغ عشق
در کوچه باغ عشق دری بود
سوزانده شد از جور و از کین
در پشت در یک نسترن بود
او را بچید و خنده سر داد
گویی ندید سردار تنها یارش به پشت در فنا شد
اسرار خود با محرمش گو چاه است جانا محرم راز
بعد از غروب یاس زیبا ، دنیا کویر سرد و بی روحست
خورشید غم کردش طلوع باز از هجر لاله ماتمی برپاست
آخرین نظرات