صالح نگاهی به دخترش نیلوفر کرد ، تمام دنیایش درنگاه نیلوفر موج می زد نیلوفر با آن که 8 سال بیشتر نداشت اما بینایی اش دچار مشکل بود و برای درمانش هزینه سنگینی نیاز بود که از توان او بیرون بود . در یکی از روزهایی که صالح ازسرکار به منزل برمی… بیشتر »
آرشیو برای: "تیر 1397"
سرباز از اتاق فرمانده بیرون آمد صحبت های فرمانده هنوز توی گوشش بود چند روزی به روزهای پایانی سال مانده بود و سرباز که محل خدمتتش در یکی از شهر های مرزی کشور بود از فرمانده درخواست مرخصی داشت مهلت درخواست مرخصی گذشته بود و فرمانده با… بیشتر »
شب مهتابی و دل انگیزی بود نیلوفر ازپنجره اتاق بیرون را تماشا می کرد و به حرفهای مادر فکر می کرد آن سال قرار بود نیلوفر در کنکور شرکت کند مادرش گفته بود دخترم تومعلم خیلی خوبی می شوی. مادر دوست داشت یگانه دخترش معلم شود.نیلوفر اما دوست همراه بهترین… بیشتر »
آخرین نظرات