دلدار بدیدی و دگر تاب نیامد گویی که دمی بر گوشه چشم تو دگر خواب نیامد با یاد دلارام تو ای لاله ی رعنا بشکفتی و پژمردی ، دگر هیچ نگفتی زیبا بگذشتی تو از این مکنت و زین جاه با خنده گذشتی تو از این وادی غم ها مهربانا چه زیبا گفتی کاین قلیل جان… بیشتر »
کلید واژه: "عشق"
یتیمی گفت روزی بهر بابا نرفتی آخر هرگز از دل ما به مادر گفته بودم گر بیایی پر از گل می شود این خانه ما از آن روزی که عکست را کشیدم ز روی ماه تو خجالت ها کشیدم تو را از قاب عکست می شناسم تو را با آن نگاهت می ستایم تو آخر رفتی از بهر شهادت فراموشت… بیشتر »
غروب دلنشین بهاری بود زن جوان در گوشه ای از پارک نشسته بود ورهگذران را تماشا می کرد چند روزی بود که به عنوان قهر از همسرش خانه اش را ترک گفته بود و به خانه پدری اش آمده بود . زن و شوهر مسنی در نیمکت کناری او نشستند رفتار آن دو توجه زن جوان را به… بیشتر »
آخرین نظرات