دلداده ی عشق
نسیم آمد وجودم سربه سر ازبوی او مست
بهاران شد دلم از غصه ها رست
سحرگاهی دلم را شاد گرداند
چو او این دفترش آغاز بنمود
نوشتم هر چه بودش ، هرچه هستش
زبوی وصل تو سرمست گشته
بهارا در قلب من کینه بخشکان
بخشکان غنچه های غم بخشکان
آخرین نظرات