شب قدربود و مسجد پر بود از خیل عزادارانی که در آن شب برای راز و نیاز با معبود و درخواست بهترین مقدرات در آن شب نورانی جمع شده بودند .چشم آقای ادیب درمیان جمع به جوانی افتاد که فارغ ازجمعیت با ظاهری نامناسب مشغول بازی با گوشی خویش بود آقای ادیب نگاهی… بیشتر »
آخرین نظرات